tafakor90
salam khoshhal misham ba man bashin va jadedtaren haro begem
زטּ ڪـہ باشے وَ حِس ڪُـنے نِگآهَش رآ مے تَوآنے سآعَتہآ بہ اُمیدِ گِره خوردَטּ شآلـَـش دورِ گـَـردَنَش بِبآفے وَ دَر هَر رَج بوسہ بِڪـآرے به من نگو سیگار نکش روشن می کنی...!!
آخه آدم دلش نمیخاد لهش کنه عایاااا؟
حاشیههای ثبت نام انتخابات ریاست جمهوری
بابا کرمممممممممممممممممممم
وقتت را تلف نکن.. . دیگر صدایت هم به گوشش نمیرسد...
به سلامتی ایرانســـــل که بهمون یاد داد: قبول کردن بعضی از پیشنهاد هـــا فقط از اعتبارمــــــون کم میکنه... به سلامتی هرکی که تنهاستـــــــــ
میخــــــواهم عوض شوم! قانـــــــــع بــاش
کاش باز رسیدیم به ایستگاه
ی ســـــــوال ! هــر شـــــب بـه خـوابِ مــــن مـــیـــای ؟؟؟ گاهي عشق بر خلاف قوانين فيزيك عمل ميكند هنگامی که منتظرید دیگران هیجان را به زندگی شما بازگردانند ، برای تولید عشق و شور و نشاط به آنان وابسته می شوید و تماس خود را با منبع عشق درون خود از دست می دهید . باربارا دی آنجلیس بعضى وقتا توى دعوا فقط باید نگاه کنى!! در گوشش بگى با من نجنگ!
عشق یعنی این... آنقدر در تو غرق شده ام که از تلاقی نگاهم بادیگری... احساس خیانت می کنم
در طول ترم: . خیــره بـــِﮧ مَـــردُم
نِشـــــَســتـﮧ اَم تنهـــ ـــاے تنهـــــــا نَـﮧ کَسے حالَم رآ مے پُرسَــــد نَــﮧ کَسے هَوآ یَـــ ـم رآ دآرد عـیب نَدآرد سآلـ ــهآسـت بــِـﮧ ایــن زِنــدِگـے ـ عــآدت کـ ــرده اَم
خواستم خودمو گول بزنم ؛ همه ی خاطراتم رو انداختم یه گوشه ای و دارم میرم مسافرت با مامان خداحافظی كردم بهش میگم آب نمیریزی پشت سرم؟ میگه حالا برو من سیفون رو برات میكشم!!!!
اگه این ترم مشروط شدم و کسی گفت: چرا..؟ چیزی از تو مثل هیچکس نیستی ، تو در آسمان قلبم تک ستاره ای هستی
قــرارمـان.. مرا دوست داشته باش، امــــــا؛ تجربه ام نکن . . . ... ... برای آموختن، ابزار مناسبی نیســـــتم... h
سرم را شاید بتوانند دیگران گرم کنند اما وقتى تو نیستى هیچکس نیست دلم را گرم کند!
زندگی ام را تیره و تار کردی عشق را در قلبم کشتی، مرا تنها گذاشتی و رفتی من که چیزی جز یک قلب در سینه نداشتم، همان قلب را نیز زیر پاهایت له کردی. غرورم را شکستی و مرا بیچاره کردی. مرا در این دنیای بی محبت آواره کردی. احساس را از من گرفتی و مرا بی احساس کردی. اینک دلی دارم از جنس سنگ، حتی به یک گل پژمرده نیز رحم نمیکنم. معنی محبت را نمیدانم ، کلام عشق برایم بیگانه است ، قدر خودم را نیز نمیدانم. مدتی بود بیخیال بودم، تو را از یاد برده بودم، اما قلبم همیشه به یاد تو بود،اسم تو بر روی آن حک شده بود یک زندگی سیاه، با درد د
من سیگارم;
مادر من فقط یك چشم داشت . من از اون متنفر بودم ... اون همیشه مایه خجالت من بود اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت یك روز اومده بود دم در مدرسه كه به من سلام كنه و منو با خود به خونه ببره خیلی خجالت كشیدم . آخه اون چطور تونست این كار رو بامن بكنه ؟ به روی خودم نیاوردم ، فقط با تنفر بهش یه نگاه كردم وفورا از اونجا دور شدم روز بعد یكی از همكلاسی ها منو مسخره كرد و گفت هووو .. مامان تو فقط یك چشم داره فقط دلم میخواست یك جوری خودم رو گم و گور كنم . كاش زمین دهن وا میكرد و منو ..كاش مادرم یه جوری گم و گور میشد... روز بعد بهش گفتم اگه واقعا میخوای منو شاد و خوشحال كنی چرا نمی میری ؟ اون هیچ جوابی نداد.... حتی یك لحظه هم راجع به حرفی كه زدم فكر نكردم ، چون خیلی عصبانی بودم . احساسات اون برای من هیچ اهمیتی نداشت دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ كاری با اون نداشته باشم سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم اونجا ازدواج كردم ، واسه خودم خونه خریدم ، زن و بچه و زندگی... از زندگی ، بچه ها و آسایشی كه داشتم خوشحال بودم تا اینكه یه روز مادرم اومد به دیدن من اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه ها شو وقتی ایستاده بود دم در بچه ها به اون خندیدند و من سرش داد كشیدم كه چرا خودش رو دعوت كرده كه بیاد اینجا ، اونم بی خبر سرش داد زدم ": چطور جرات كردی بیای به خونه من و بجه ها رو بترسونی؟!" گم شو از اینجا! همین حالا اون به آرامی جواب داد : " اوه خیلی معذرت میخوام مثل اینكه آدرس رو عوضی اومدم " و بعد فورا رفت واز نظر ناپدید شد . یك روز یك دعوت نامه اومد در خونه من درسنگاپور برای شركت درجشن تجدید دیدار دانش آموزان مدرسه ولی من به همسرم به دروغ گفتم كه به یك سفر كاری میرم . بعد از مراسم ، رفتم به اون كلبه قدیمی خودمون ؛ البته فقط از روی كنجكاوی . همسایه ها گفتن كه اون مرده ولی من حتی یك قطره اشك هم نریختم اونا یك نامه به من دادند كه اون ازشون خواسته بود كه به من بدن "ای عزیزترین پسر من ، من همیشه به فكر تو بوده ام ، منو ببخش كه به خونت تو سنگاپور اومدم و بچه ها تو ترسوندم ، خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم داری میآی اینجا ولی من ممكنه كه نتونم از جام بلند شم كه بیام تورو ببینم وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینكه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم آخه میدونی ... وقتی تو خیلی كوچیك بودی تو یه تصادف یك چشمت رو از دست دادی به عنوان یك مادر نمی تونستم تحمل كنم و ببینم كه تو داری بزرگ میشی با یك چشم بنابراین چشم خودم رو دادم به تو برای من اقتخار بود كه پسرم میتونست با اون چشم به جای من دنیای جدید رو بطور كامل ببینه
هـَـمِـہ ے دیوآنِگے هاےِ عالـَم رآ بـَـلَدے .
مے تـَـوآنے زیرِ لــَـب تـَـرآنہ بِخوآنے وَ آشپـَـزے ڪُـنے .
مے تَوآنے جـِلـوےِ آینہ موهآیـَـت رآ شآنہ ڪُـنے
بـَـرآےِ روزهآےِ مَبآدآ ڪـہ ڪِـنآرَش نیستے
زَטּ ڪـہ بآشے
بآیَد صَبور بآشے ، مـُـدآرآ ڪُـنے وَ با هَمہ ےِ بـُـغض اَت لـَـبخَند بـِـزَنے
زَטּ ڪـہ بآشے
هــِـزآر بآر هــَـم ڪـہ بِگویـَـد : " دوستـَـت دآرَد "
بــآزهــَـم خوآهے پـُـرسے : " دوستــَـم دآرے ؟؟؟ "
وَ تَہ دِلــَــت هــَـمیشہ خوآهــَـد لــَـرزید
بپرس برا کدوم دردم سیگار می کشم ؟؟!
بپرس اصلا چرا سیگار می کشم؟؟!
مطمئن باش اون موقع خودت برام کبریت
تو آتش ...
بهانه نگیر .....
با من زندگی کن .....
یا آرامت میکنم....
یا میمیرم ...!!!
دیگر صدایت را نمیشنود....
بغضهایت را ندید...
حال که از این همه سکوت لال شده ای
پس دیگر صدایش نکن گریه آرامت میکند...
اشک بریز!!!
و تنهایی رو تحمل می کنـــــه اما گدایی محبت نمی کنـــــه
به سلامتی تویی که
دلتنگی و داری این پست رو می خونی.... !!!
چرا بایـــــد دلتنگ آغوشت باشم؟
میخـــــــواهم تو دلتـــــنگ آغوشَـــم باشــــی!
میخـــواهم آن سیــــبِ قرمزِ بالـــای درخــــــت باشـــــَم
در دورتـــــرین نُـــقطه
دقت کن!!!
رسیدن بــــه مَــــن آسان نیـــــست
اگر هِـــمـَتـَش را نـَـــداری
آسیــبی به درخت نـــزن
بــــه همان سیـــب های کِرم خورده ی روی زمــــین
کاش کاش
کاش کاش کاش
کاش کاش کاش کاش
کاش کاش کاش کاش کاش
کاش کاش کاش کاش کاش کاش
کاش تولد خودرا هیچ وقت نمی دیدم
کاش این زندگی را با چشمانم نمی دیدم
کاش در پس این زندگی جاده ای نمی دیدم
کاش حس غریب تنهایی را در فکرم نمی دیدم
کاش آسمان بی ستاره را جلوی چشمانم نمی دیدم
کاش عشق را درلا به لای چشمان گریان نمی دیدم
کاش دیگرروی زمین جای قدم هایم را نمی دیدم
کاش حس تلخ جدایی را در چشمانت نمی دیدم
کاش زندگی بدون تو را هیچگاه نمی دیدم
کاش دیگررفتنت را از پیشم نمی دیدم
کاش آخرمرگ عاشقانه رامی دیدم
کاش کاش کاش کاش کاش کاش
کاش کاش کاش کاش کاش
کاش کاش کاش کاش
کاش کاش کاش
کاش کاش
کاش
بارون همه جا رو خیس کرده بود
شب بود...
راه زیادی رو پیاده گذرونده بودیم...
خسته بودیم گفتیم بقیه راه رو با اتوبوس بریم...
بخار از دهنت بیرون میومد... خستگی رو توی چشمات میدیدم
یادته... عشقم بودی...
مث این فیلما کاپشن خودمو دادم بهت که به حساب سرما نخوری... رسیدم خونه با اینکه کاپشنمو دادم بهت ولی سرما نخوردم!
گذشت و گذشت و گذشـــــــــــــــــت...
حالا اومدم توی همون ایستگاه اینبار تنها بودم!!!
هوا سرد بود... ولی کاپشنم تنم بود...!!!
رسیدم خونه... جلوی آینه وایستادم یه چیزی نظرمو جلب کرده بود
یه سری موهای سفید لابلای موهای مشکیم بود...
یه چایی داغ بعدشم خواب...
صبح فردا رسید... حس بدی بود
سرما خورده بودم تنهای تنها...
دلم گم شد دعا كردم
كمك كن تا نفس مونده به آغوش تو برگردم
تو حتی از خودم بهتر غریبی هامو می شناسی
نمی خوام چتر دنیا رو، كه تو بارون احساسی
خدایا دوستت دارم واسه هر چی كه بخشیدی
همیشه این تو هستی كه ازم حالم رو پرسیدی
بازم چشمامو می بندم كه خوبیهاتو بشمارم
نمی تونم فقط می گم............................ خدایا دوستت دارم
بــا اجــازه ی عــشــقِ جـدیــدت،
هرچه به معشوق نزديك تر مي شوي
دورتر به نظر مي رسد
هر چه فاصله اش بيشتر ميشود
بزرگتر ديده ميشود
چشم ميبندي ، ميبينيش
چشم باز ميكني ، نيست
هرگاه ديدي چنين است
صميمانه به خودت تسليت بگو ...!!
سکوت کنى!!
فخشاشو بده و بهونه هاشو ب جون بخرى!
حرفاش ک تموم شد بغلش کنى و آروم
من دوستت دارم
.
سه روز مانده به امتحان:
.
دو روز مانده به امتحان:
.
شب امتحان:
.
یک ساعت مانده به امتحان:
.
سر جلسه امتحان:
.
هنگام خروج از جلسه:
.
یک هفته بعد از امتحان:
گفتم : فراموش ؛
یه چیزی ته قلبم خندید و گفت : یادمه
من
مامانم
کل خانواده ))))))))
بابام : ایول بزن قدش )))
داداشم : خدایا این شادی از مانگیر
دستش رو میگیرمُ میبرم دانشگاه ردیف آخر میشینیم ؛
بعد کلیپس هــای شصت سانتی این دخترا رو نشونش میدمُ میگم:
رو تخته می بینی؟ خــُــ تو بودی مشروط نمیشدی..؟!
))))))))))))
که تنها برای من میدرخشی ، تو بی نظیری ،
میدانم که هیچگاه بی وفایی در مرامت نیست.
دلم هوس یک دوست قدیمی کرده
یک رفیقِ شش دانگ
یک آرامِ دل ،
کسی که امتحانش را در رفاقت پس داده
و دیگر محک زدن و زیر و رو کردنی در کار نباشد
رفیقی که
من نگویم و او بشنود...
بخندم و حجــم بغضم را در خنده ام ببیند...
رفیقی که بگویمش برو ، اما بماند
که نرود ،
وقتی ماندنش آرامم می کند
نیســت
فقـط ..
یـک “مــانیــتورِ” کـوچـک بـــود !
امّــا ..
اکنــون ..
قلبـــم را ببـین..
که بــا هــر”آف” شدنــت ..
چــگونـه ..
بـیقــرارِ “آمــدنــت” مـی شـــود !
سوختن حق من است…
ساخته شدم که بسوزم;
هم به درد تنهایی زخم های خود…
هم به غم دوری تو…
من را از اتش جهنم باکی نیست!
که اتش درونم هزار بار داغتر از اتش جهنم است…
مادر
مادر من فقط یك چشم داشت
Power By:
LoxBlog.Com |