tafakor90
salam khoshhal misham ba man bashin va jadedtaren haro begem
با دخترمن ازدواج میکنی یا 20 سال میفرستمت زندان!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
زن نصف شب از خواب بیدار میشود و میبیند که شوهرش در رختخواب نیست،
لباسش را میپوشد و به دنبال او به طبقه ی پایین میرود، شوهرش در آشپزخانه نشسته بود
در حالی که یک فنجان قهوه هم روبرویش بود . در حالی که به دیوار زل زده بود در فکری عمیق فرو رفته بود…
زن او را دید که اشکهایش را پاک میکرد و قهوهاش را مینوشید…
زن در حالی که داخل آشپزخانه میشد آرام زمزمه کرد :
“چی شده عزیزم؟ چرا این موقع شب اینجا نشستی؟”
شوهرش نگاهش را از قهوهاش بر میدارد و میگوید :
هیچی فقط اون موقع هارو به یاد میارم، ۲۰ سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات میکردیم، یادته؟
زن که حسابی تحت تاثیر احساسات شوهرش قرار گرفته بود، چشمهایش پر از اشک شد
گفت: “آره یادمه…”
شوهرش به سختی گفت:
_ یادته که پدرت ما رو وقتی که رو صندلی عقب ماشین بودیم پیدا کرد؟
_آره یادمه (در حالی که بر روی صندلی کنار شوهرش نشست&hellip
_یادته وقتی پدرت تفنگ رو به سمت من نشون گرفته بود و گفت
که یا با دختر من ازدواج میکنی یا ۲۰ سال میفرستمت زندان ؟!
_آره اونم یادمه…
مرد آهی میکشد و میگوید: اگه رفته بودم زندان الان آزاد شده بودم
لباسش را میپوشد و به دنبال او به طبقه ی پایین میرود، شوهرش در آشپزخانه نشسته بود
در حالی که یک فنجان قهوه هم روبرویش بود . در حالی که به دیوار زل زده بود در فکری عمیق فرو رفته بود…
زن او را دید که اشکهایش را پاک میکرد و قهوهاش را مینوشید…
زن در حالی که داخل آشپزخانه میشد آرام زمزمه کرد :
“چی شده عزیزم؟ چرا این موقع شب اینجا نشستی؟”
شوهرش نگاهش را از قهوهاش بر میدارد و میگوید :
هیچی فقط اون موقع هارو به یاد میارم، ۲۰ سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات میکردیم، یادته؟
زن که حسابی تحت تاثیر احساسات شوهرش قرار گرفته بود، چشمهایش پر از اشک شد
گفت: “آره یادمه…”
شوهرش به سختی گفت:
_ یادته که پدرت ما رو وقتی که رو صندلی عقب ماشین بودیم پیدا کرد؟
_آره یادمه (در حالی که بر روی صندلی کنار شوهرش نشست&hellip

_یادته وقتی پدرت تفنگ رو به سمت من نشون گرفته بود و گفت
که یا با دختر من ازدواج میکنی یا ۲۰ سال میفرستمت زندان ؟!
_آره اونم یادمه…
مرد آهی میکشد و میگوید: اگه رفته بودم زندان الان آزاد شده بودم
ابزار تماس با ما
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, ساعت
9:24 توسط zarirazmekar| نظر بدهيد |
Power By:
LoxBlog.Com |