tafakor90
salam khoshhal misham ba man bashin va jadedtaren haro begem
عشقم عشقای قدیم
تلفن همراه پیرمردى كه توى اتوبوس كنارم نشسته بود زنگ خورد...
پیرمرد به زحمت تلفن ... را با دستهاى لرزان از جیبش درآورد، هرچه تلفن را در مقابل صورتش عقب و جلو كرد نتوانست اسم تماس گیرنده را بخواند...
رو به من كرد و گفت،
ببخشید ، چه نوشته؟
گفتم نوشته،
"همه چیزم"
پیرمرد: الو، سلام عزیزم...
یهو دستش را جلوى تلفن گرفت و با صداى آرام و
لبخندى زیبا و قدیمى به من گفت،
همسرم است.
ابزار تماس با ما
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:, ساعت
13:52 توسط zarirazmekar| نظر بدهيد |
Power By:
LoxBlog.Com |